تجلیل بس است
![[ منوچهر دینپرست ] تجلیل بس است](https://kolbehsargarmi.ir/wp-content/uploads/2025/12/335443-780x470.jpg?v=1766181344)
این روزها که به انواع مراسم نکوداشت، بزرگداشت و تجلیل نخبگان و اندیشمندان نگاه میکنیم، یک نکته روشن است: تجلیل بس است!
منوچهر دینپرست – روزنامه اطلاعات: یادم هست سالها پیش استاد بهاءالدین خرمشاهی، از بزرگان ادب و حافظپژوه، مقالهای نوشت با عنوان «تفسیر حافظ بس». وی معتقد بود طی سالها حافظپژوهان و مفسران و علاقهمندان به حافظ کتابهای زیادی نوشتهاند و حالا وقت آن است که تفسیر و شرح بر حافظ متوقف شود و نگاهها به ایدهها، روشها و نیازهای نو در مواجهه با او معطوف شود.
من از همین ایده وام گرفتهام و میخواهم بگویم: تجلیل بس است! طی چند دهه اخیر، برای بسیاری از بزرگان و اندیشمندان و فرهیختگان، در اکثر حوزهها، مراسم متنوع و متعدد گرفته شدهاست؛ انواع تجلیل، تکریم، بزرگداشت، نکوداشت و هزار و یک عنوان دیگر. برای برخی از این بزرگان حتی چندباره، تجلیل و بزرگ داشته شدهاند.
من شخصاً با تجلیل و تکریم موافقم و باور دارم در زمان حیات این بزرگان باید قدر و منزلتشان را دانست. این افراد، چراغهای فرهنگ و حکمت این سرزمین کهن هستند؛ چراغهایی که در برابر هزاران سختی و مرارت تابیدهاند و خاموش نشدهاند تا مسیر فرهنگ، فروزان بماند. اما پرسش این است: آیا ما و نهادهایمان به اندازه کافی به هدف واقعی آنها عمل کردهایم؟ آیا فقط این مراسم کافی است؟
همین چند روز پیش، سه نهاد مهم فرهنگی—فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و ایرانشناسی—برای استاد عالیمقام دکتر فتحالله مجتبایی، جشن تولد ۹۸سالگی برگزار کردند. دستشان درد نکند و قصدشان هم خیر بود، اما واقعیت این است که نه دکتر مجتبایی به کیک و گل نیاز داشت و نه دوستانشان این کار را وظیفه خود میدانستند.
مسأله اصلی، زمینهسازی برای آشنایی نسل جوان با آثار این بزرگان است. کافی است سری به گروههای زبان فارسی بزنیم و ببینیم چند نفر نام مجتبایی را شنیدهاند، چند نفر کتابهای او را دیده یا احیانا خواندهاند؟ اگر پاسخ منفی باشد وا اسفا، واقعاً باید پرسید ما کجا هستیم و چه میکنیم؟ آیا این بزرگان سالها زحمت کشیدهاند تا در کهنسالی برایشان تولد گرفته شود و همه آرزوی طول عمر داشته باشند؟
نمونه دیگر، استاد زندهیاد کامران فانی است که چند روز پیش در تنهایی و انزوا، با کولهباری از علم و دانش، جان به جان آفرین تسلیم کرد. او یکی از بزرگانی بود که جسم و روح خود را وقف اعتلای کتاب کرد، اما واقعاً چند نفر از نسل جوان نام او را شنیده یا آثارش را دیدهاند؟ نهادهای فرهنگی تلاش کردند فانی را بهعنوان معیاری برای اعتلای کتاب معرفی کنند، اما این تلاشها کافی بود؟ آیا نسل جدید با این معیارها آشنا شد؟
این درد دل من بهعنوان روزنامهنگاری است که سی سال از عمر خود را در کنار این بزرگان سپری کردهام. اکنون میبینم همه این اصحاب معرفت با کتاب مأنوس بودند، اما بسیاری از دوستان و همکاران نسل جدید گویی با کتاب قهرند. پس این همه مراسم تجلیل و گزارشهای روزنامهای که چاپ کردیم، چه سودی داشتهاند وقتی چراغ معرفت و حکمت این بزرگان برای نسل بعدی روشن نمیشود؟
ما نیاز داریم که از تجلیل فراتر برویم. از برگزاری مراسم و عکس یادگاری گرفتن و گزارش نوشتن عبور کنیم. این بزرگداشتها باید زمینهای باشند برای آشنایی نسل جوان با آثار، افکار و تلاشهای این بزرگان. وقتی جوانان با این مفاخر آشنا شوند، نه فقط از روی احترام و تحسین، بلکه برای بهرهگیری از مسیر و تجربههایشان، از آنها الگو خود خواهند گرفت.
بهعبارت دیگر، تجلیل و تکریم در زمان حیات آنها باید همراه با عمل باشد؛ با آموزش، معرفی آثار، برگزاری کارگاهها و گفتوگوهای علمی و فرهنگی تا انتقال دانش و تجربه به نسل بعد را تضمین کند. تجلیل واقعی، آن است که میراث فکری این بزرگان پایدار بماند و چراغ نام و راهشان در دل و ذهن جوانان روشن شود، نه فقط در سالنهای همایش یا صفحات روزنامهها. پس بیایید یکبار برای همیشه این را عملی کنیم: تجلیل بس است، بهجایش برای انتقال تجربه و دانش تازه که میتواند زندگی و آثار این بزرگان را جاودانه کند؛ طرحی نو دراندازیم. این نه تنها احترام به آنها، بلکه سرمایهگذاری برای فرهنگ و آینده جامعه ماست. وقتی این چراغها خاموش شوند، اگر نسل جدید آنها را نشناسد، چه چیزی برای آیندگان بهجا گذاشتهایم؟
گردآوری: کلبه سرگرمی
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کلبه سرگرمی بنویسید.




