ابطحی: حمله به سیاستمداران ایرانی بهخاطر روسیه یادآور ماجرای «کاپیتولاسیون» است/ حمله به نیروهای داخلی به خاطر کشور بیگانه حرکتی ضد استقلال کشور است

فعال سیاسی اصلاحطلب حمله به رقبای داخلی به خاطر یک کشور بیگانه را نوعی استقلالزدایی از کشور و شبیه به کاپیتولاسیون میداند.
کیاوش حافظی: در سالهای اخیر، مناسبات ایران و روسیه بار دیگر به نقطهای حساس در سیاست داخلی کشور تبدیل شده است. جدال میان موافقان و مخالفان این رابطه زمانی شدت گرفت که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، در سخنانی از نقش منفی مسکو در مسیر دستیابی ایران به توافق هستهای پرده برداشت.
این اظهارات با واکنشهای تندی روبهرو شد؛ از جمله رئیس مجلس در نطقی پرحاشیه، ضمن تمجید از رویکرد روسیه در عرصه تحریمهای بینالمللی، سخنان ظریف را زیر سؤال برد. برخی چهرههای سیاسی بر این باورند که اکنون که روسیه ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل را برعهده دارد، نقد صریح این کشور به سود منافع ایران نیست.
در مقابل، گروهی دیگر این رویکرد را نشانه نوعی وابستگی سیاسی میدانند و منتقدانِ جریانهای موسوم به غربستیز، آنها را به گرایش افراطی به مسکو متهم میکنند؛ تا جایی که گاه از واژه «روسدوست» برای اشاره به این طیف استفاده میشود.
نکته جالب آن است که چین نیز در ماجرای برجام و موضوع تحریمها مواضعی مشابه روسیه اتخاذ کرده، اما حساسیت افکار عمومی و سیاسی نسبت به پکن، به اندازه واکنشها در برابر مسکو نیست. در این خصوص خبرآنلاین با محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتگو نشسته است. او حمله به رقبای داخلی به خاطر یک کشور بیگانه را نوعی استقلالزدایی از کشور و شبیه به کاپیتولاسیون میداند.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
****
* آقای ابطحی، فضای سیاسی ایران به گونهای شده که اگر کسی به روسیه انتقادی داشته باشد، هجمههای زیادی علیه او وارد میشود. نمونه آن آقای ظریف بود که واکنش آقای قالیباف را به دنبال داشت. طرفداران روسیه بهانههای مختلفی به میان میآورند و میگویند الان که روسیه رئیس دورهای شورای امنیت سازمان ملل است؛ پس درباره او نباید صحبتی کرد. شما این واکنش به روسیه را چطور ارزیابی میکنید؟
استقلال که در شعارهای اساسی انقلاب ما بود، به این معناست که خارجیها در تصمیمات ما تأثیرگذار نباشند و تصمیمات در داخل گرفته شود؛ اینکه عدهای در داخل با آمریکا مخالف هستند، عدهای با روسیه مخالفاند، اینها بحثهای داخلی ماست.
فاجعهآمیز در این ماجرا، آن است که به خاطر گلایه به روسیه حملاتی به رئیسجمهور سابق ایران یا وزیر خارجه سابق ایران انجام شده است. این مسئله ـ بدون اینکه من بخواهم بگویم حمایت از روسیه خوب است یا حمایت از آمریکا ـ در اصل، ضربه بسیار جدی به استقلال سیاسی ایران است.
این که به نیروهای داخلی به خاطر روسها حمله کنیم شبیه کاپیتولاسیون است
میتوان گفت این موضوع به نوعی با کاپیتولاسیون مشابهت دارد؛ به این معنا که مبادا کسی بگوید بالای چشم روسیه یا آمریکا ابروست. این نوعی استقلالزدایی از تصمیمات سیاسی است که از همه آنها مهمتر و دردناکتر است و به نظرم باید از این جهت جبران شود.
آقایانی که به مسئولان سابق ایرانی به خاطر یک کشور بیگانه حمله کردند، باید توجه کنند که آیا روسیه با مشکلاتی که با اروپا دارد، در جایگاهی هست که حمایت کردن یا نکردن ما از او برای این کشور بحران ایجاد کند؟ این مسئله در مورد آمریکا هم مطرح است؛ بالاخره نقدها و حملات تندی که به آمریکا میشود، میتواند به خصومتهای بسیار شدیدتری بینجامد، همانطور که انجام شده است.
در نهایت، تصمیم اینکه باید با آمریکا یا روسیه خوب یا بد باشیم باید در داخل گرفته شود و این تصمیم هم از دل بحثها و گفتوگوهای داخلی شکل میگیرد و بالاخره آقایانی مثل ظریف یا روحانی که عمر سیاسی خود را در سیاست خارجی گذراندهاند، میتوانند بهعنوان صاحبنظر، نظر بدهند.
قابل تقدیر است که روسیه فقط به منافع خود فکر میکند
* چند وقت پیش هم آقای فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم، گفته بودند که در دولت سیزدهم هم احیای برجام فدای منافع روسیه در ایران شد…
من جزئیات این موضوع را نمیدانم نمیدانم اما این کار روسیه که فقط به منافع خودش فکر میکند و هرجا لازم باشد، کشورهای دیگر، از جمله ایران، را فدای منافع خودش میکند قابل تقدیر است. بالاخره هر کشوری باید به فکر منافع خودش باشد، نه به فکر منافع کشورهای دیگر.
طبیعتاً ما هم باید به فکر منافع خودمان باشیم و با همه دنیا کار کنیم؛ نه به سمت غرب و نه به سمت شرق غش نکنیم. باید نوعی میانهروی در سیاست خارجی وجود داشته باشد تا بتوانیم از همه امکانات استفاده کنیم، همچنان که کشورهایی مثل روسیه و حتی آمریکا فقط به منافع خودشان فکر میکنند و حقشان هم همین است؛ هر رهبری در هر جای دنیا باید به منافع کشور خودش فکر کند.
حساسیت به روسیه ناشی از تفکرات چپ و همسایگی با این کشور است
* برای تندروهای داخلی که نسبت به روسیه حساسیت دارند از اصطلاح «روسوفیل» هم استفاده میشود. اما سوالی که به میان میآید آن است که چین هم مثل روسیه در موضوعاتی مثل پرونده هستهای با ایران همکاری میکند اما تندروها این حساسیت را نسبت به چین ندارند. علت آن را چه میدانید؟
بالاخره تأثیر روسیه بهعنوان یک ابرقدرت قدیمی و همسایه ایران، قابلتوجه است. حزب توده و جریان چپ ایرانی هم همیشه نوعی وابستگی یا گرایش به روسیه داشتهاند. همه اینها ریشههای فرهنگی دارند که تأثیرگذار است؛ یعنی روسیه یک ریشه قدیمی در بستر اجتماعی و فکری ایران دارد.
مثلاً اگر به دوران مرحوم مصدق نگاه کنیم، یکی از عوامل اصلی مشکلات آن زمان، احزاب وابسته به روسیه بودند یا بحرانهایی که بعدها بهوجود آمد. این مسئله تا حدی برمیگردد به سابقه تاریخی جریان چپ در ایران، حضور تودهایها و همسایگی با روسیه، و در نهایت تأثیری که همه اینها در فضای فرهنگی و سیاسی کشور گذاشتهاند.
تندروهایی مثل پایداری صاحب ایدئولوژی نیستند؛ دنبال منفعتاند
* یعنی میخواهید بگویید حساسیت گروههایی مثل جبهه پایداری یا دیگر تندروها ناشی از گفتمان چپ است؟
من آنها را صاحب ایدئولوژی نمیدانم؛ برای آنها بیشتر منافع اهمیت دارد. منفعت آنها در زدن رقیبشان است، چون ایستادگی در مقابل آمریکا را شعار خودشان قرار دادهاند. بهصورت طبیعی وقتی ایستادگی در برابر آمریکا مطرح میشود، از نظر سیاسی در دامن روسیه میلغزند. مجموعههایی مثل پایداری و امثال آن، مجموعههای ایدئولوژیک و عمیقی نیستند که طراحی فکری یا ذهنیت طرحداری داشته باشند.
۲۹۲۱۱





