تعداد استعمارهای کشورهای اروپایی در تاریخ

نکات کلیدی:
- استعمارگری اروپا در اواخر دههٔ ۱۴۰۰ میلادی آغاز شد و در سال ۱۹۱۴ به اوج خود رسید؛ زمانی که تعداد مستعمرات به ۱۰۱ مورد رسید.
- بریتانیا بزرگترین امپراتوری را در میان همتایان خود بنا کرد و بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۱۹ مالک ۵۷ مستعمره بود.
امپراتوریهای استعماری اروپا بیش از ۵۰۰ سال است که نظامهای سیاسی و اقتصادی جهان را شکل دادهاند.
از اولین استعمارهای پرتغال در دههٔ ۱۴۰۰ میلادی تا امپراتوری عظیم بریتانیا در اوایل قرن بیستم، کشورهای اروپایی برای کنترل سرزمینها و تجارت در تقریباً تمام قارهها با یکدیگر رقابت کردهاند. در این نمودار، تاریخ مستعمرات اروپایی از سال ۱۴۶۲ میلادی تا امروز دنبال شده و نشان میدهد که چگونه دوران استعمار شکل گرفت و سپس رو به افول رفت.
دادهها و بررسی
دادههای این تصویرسازی از Our World in Data گرفته شده است. این دادهها تعداد مستعمرات فرامرزی تحت کنترل قدرتهای اصلی اروپایی از جمله بریتانیا، فرانسه، اسپانیا، پرتغال، هلند و دیگر کشورها را ردیابی میکند.
روزهای آغازین استعمار
پرتغال نخستین کشور اروپایی بود که یک مستعمرهٔ فرامرزی ایجاد کرد و این روند را از دههٔ ۱۴۰۰ میلادی در امتداد سواحل آفریقا و جزایر اقیانوس اطلس آغاز نمود. اندکی بعد اسپانیا با امپراتوری گستردهٔ خود در قارهٔ آمریکا بهسرعت وارد این مسیر شد.
یکی از نقاط عطف مهم، پیمان توردسییاس (Tordesillas) در سال ۱۴۹۴ بود که به اسپانیا و پرتغال حق انحصاری اکتشاف، ادعا و استعمار در امتداد یک نصفالنهار توافقشده را اعطا میکرد. پرتغال با پشتیبانی دربار سلطنتی و فناوریهای نوظهور دریانوردی، شبکهای از پایگاههای تجاری از برزیل تا اقیانوس هند ایجاد کرد، در حالی که اسپانیا از طریق تسخیر، اسکان مهاجر و استخراج منابع، مستعمرات گستردهای را در سراسر قارهٔ آمریکا بنا نهاد.

تا اوایل دههٔ ۱۶۰۰ میلادی، بریتانیا، فرانسه و هلند نیز به این رقابت پیوستند و مستعمراتی را در آمریکای شمالی، کارائیب و آسیا ایجاد کردند. این رقابت، قرنها اکتشاف دریایی و درگیری را دامن زد و پایههای تجارت جهانی و تبادل فرهنگی را شکل داد.
با این حال، استعمار پیامدهای تلخی نیز به همراه داشت؛ از جمله بهرهکشی و جابهجایی جمعیتها که با تصرف زمین و منابع، کار اجباری و برهمزدن زندگی و ساختار جوامع بومی همراه بود.
استعمارزدایی و پایان امپراتوری
پس از جنگ جهانی دوم، توازن قدرت جهانی تغییر کرد. امپراتوریهای اروپایی از نظر مالی فرسوده و از نظر سیاسی تضعیف شدند و توانایی کنترل سرزمینهای وسیع فرامرزی خود را از دست دادند. همزمان، جنبشهای ملیگرایانه در سراسر آسیا، آفریقا و خاورمیانه برای استقلال شکل گرفت.
نمونهای روشن از این روند، استقلال هند از بریتانیا در سال ۱۹۴۷ است که به عاملی محرک برای استعمارزدایی جهانی تبدیل شد. بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم فرسوده شده بود و با گسترش جنبشهای استقلالطلبانه به رهبری مهاتما گاندی، دولت بریتانیا ناچار به واگذاری حاکمیت هند شد.
بین سال ۱۹۴۵ تا اواخر قرن بیستم، تعداد سرزمینهای استعماری تحت کنترل اروپا بهطور چشمگیری کاهش یافت و این دوره به پایان رسمی امپراتوریسازی انجامید. در این بازه، دهها مستعمرهٔ سابق در آسیا، آفریقا و خاورمیانه به استقلال دست یافتند.
آنچه امروز باقی مانده، شمار محدودی از سرزمینهای فرامرزی (مانند جزایر و مناطق محصور) است که تحت ترتیبات قانون اساسی ویژه توسط کشورهای اروپایی اداره میشوند. این مناطق معمولاً از خودمختاری محلی قابلتوجهی برخوردارند و دیگر به معنای سنتی «مستعمره» محسوب نمیشوند، هرچند در برخی موارد همچنان بحثهایی دربارهٔ حق تعیین سرنوشت در این مناطق ادامه دارد.
گردآوری: کلبه سرگرمی
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کلبه سرگرمی بنویسید.
![[محمدرضا نادری گیسور] صدایی از دل خاکستر](https://kolbehsargarmi.ir/wp-content/uploads/2025/11/321517-390x220.jpg?v=1764022587)

