قصه ذوالقرنین؛ فرمانروایی که قدرت را به خدمت عدالت گرفت!

خدا در سوره کهف ذوالقرنین را به عنوان رهبری و فرمانروایی معرفی میکند که در اوج قدرت، معیارش اقامه عدالت و مقابله با فساد بود و نشان داد که قدرت زمانی ارزشمند است که در مسیر حق بهکار گرفته شود و اگر از این مسیر منحرف شود به منبع تباهی تبدیل خواهد شد.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آیات ۸۵ تا ۹۷ سوره کهف بخش پایانی داستان ذوالقرنین را روایت میکند؛ انسانی فرمانروا، قدرتمند و در عین حال اهل ایمان و عدالت.
بنابر روایت فارس، قرآن او را تنها یک فاتح نظامی معرفی نمیکند، بلکه او را حاکمی میداند که مأموریتی الهی در گسترش عدالت، حمایت از مظلومان و مقابله با فساد داشت. او هرجا که قدم میگذاشت، معیارش حق و عدل بود، نه منافع شخصی، تعصب قومی یا قدرتطلبی. این نقطه آغاز شناخت الگویی از مدیریت و رهبری است که قرآن برای جوامع بشری معرفی میکند.
عدالتمحوری در مواجهه با مردم و دشمنان
در آیه ۸۷، ذوالقرنین شیوه برخورد خود را با مردم اعلام میکند: اگر کسی ظلم کند، با او برخوردی سخت خواهد شد و سرانجام نیز به عذاب الهی دچار میشود؛ اما برای کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، پاداشی نیکو و تکریم وجود دارد. این نگاه، دشمنشناسی را بر پایه فساد و ظلم تعریف میکند.
دشمن از نگاه ذوالقرنین کسی نیست که قوم یا زبان دیگری دارد، بلکه آن است که حق و عدالت را پایمال میکند. این معیار، در دنیای امروز نیز راهنماست؛ دشمن واقعی جامعه، جریانهایی هستند که ایمان، اخلاق، هویت و عدالت را تضعیف میکنند.
تهدید یأجوج و مأجوج؛ نماد فساد گسترده
ذوالقرنین پس از سفر در مناطق مختلف، به سرزمینی میرسد که مردم آن از دست قوم یأجوج و مأجوج در رنج بودند. این قوم به هر جایی که میرسیدند، فساد و تباهی بهجا میگذاشتند.
قرآن آنها را نماد یک تهدید بزرگ و هویتبرانداز معرفی میکند؛ تهدیدی که تنها جسم و زمین را تخریب نمیکند، بلکه هویت و آرامش اجتماعی را از هم میپاشد. این تصویر را میتوان در دنیای امروز نیز مشاهده کرد؛ هر جریانی که مرزهای اخلاق، فرهنگ و انسانیت را در هم بشکند و جهانیسازی فساد را پیش ببرد، همان روح یأجوج و مأجوج را دارد.
درخواست مردم برای نجات و نقش مشارکت اجتماعی
مردم آن منطقه از ذوالقرنین درخواست کردند که میان آنان و یأجوج و مأجوج سدّی بسازد و حتی پیشنهاد پرداخت هزینه آن را دادند. نکته مهم این است که آنها برای امنیت خود تلاش و مشارکت داشتند. ذوالقرنین نیز به جای اینکه از آنان مالیات و هزینه بگیرد، گفت آنچه خدا به او عطا کرده بهتر است؛ اما از مردم خواست تا خودشان در کار ساخت سد همکاری کنند.
این آموزهای اساسی در مقابله با دشمن است:جامعهای که خود در ساخت امنیت، فرهنگ و هویتاش مشارکت نکند، هیچ قدرت خارجی نمیتواند آن را نجات دهد.
ساخت سدی که بر پایه ایمان و تدبیر بود
ذوالقرنین دستور داد قطعات بزرگ آهن را کنار هم قرار دهند و پس از ایجاد ساختار اصلی، مس گداخته روی آن ریخته شد تا به استحکام نهایی برسد. این سد چنان محکم شد که یأجوج و مأجوج نه توانستند از آن بالا بروند و نه مسیر نفوذی در آن پیدا کنند.
این بخش نشاندهنده عقل مهندسی، تجربه و تدبیر ذوالقرنین است. سد او تنها یک سازه فیزیکی نبود؛ نمادی از برنامهریزی، کار جمعی، نظم و اعتماد اجتماعی بود؛ درست مانند ساختن سدهای فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی در یک جامعه.
تواضع پس از پیروزی؛ نشانه حکومت الهی
پس از ساخت سد، ذوالقرنین دچار غرور نشد و نگفت این پیروزی نتیجه نبوغ یا قدرت شخصی او بوده است، بلکه گفت این رحمتی از جانب پروردگار است. این نگاه، اساس رهبری الهی است: پیروزی از آن خداست و انسان تنها مجری امانت است. چنین نگرشی است که قدرت را پاک نگاه میدارد و مانع تبدیل شدن حاکم به مستبد میشود.
درسی برای امروز؛ دشمن همیشه فقط نظامی نیست
ذوالقرنین دشمن را تنها در قالب حملهکننده نظامی نمیدید. دشمن اصلی، فساد، تباهی فرهنگی و فروپاشی اخلاقی بود. امروز نیز بزرگترین تهدید برای جامعه، هجوم جریانهایی است که ایمان، خانواده، صداقت، ایثار و عدالت را تضعیف میکنند. مقابله با چنین دشمنی، نیازمند شناخت، هوشیاری و اقدام جمعی است.
فروپاشی سد در پایان زمان؛ هشدار درباره غفلت
در پایان، قرآن میگوید این سد نیز در زمانی که خدا بخواهد فرو خواهد ریخت. یعنی هیچ ساختاری بدون تکیه بر ایمان و بیداری دائمی پایدار نمیماند. اگر جامعه دچار غفلت شود، دشمن راه نفوذ را پیدا میکند؛ حتی اگر دیوارهای آهنین وجود داشته باشد.
این بخش از داستان ذوالقرنین ما را به این نتیجه میرساند که پیروزی و امنیت، نتیجه شناخت دشمن، تقویت ایمان، وحدت اجتماعی و توکل به خداست. جامعهای که این عوامل را حفظ کند، در برابر هر تهدیدی مقاوم خواهد بود.
تلاوت این آیات را که در صفحه ۳۰۳ قرآن کریم واقع است، ببینید و بشنوید.






