محمدی اشتهاردی احیاگر «قصهگویی دینی» و سیره نگاری بود؛ مرزبان فرهنگی

کارنامه علمی مرحوم استاد محمد محمدی اشتهاردی که ترکیبی از دقت حوزوی و شیوایی قلم است، وی را به عنوان الگویی از یک روحانی زمانشناس و «مرزبان فرهنگی» معرفی میکند.
به گزارش خبرنگار مهر، در تاریخ معاصر حوزههای علمیه تشیع، شخصیتهایی ظهور کردهاند که رسالت خود را نه تنها در کنج حجرهها و در میان سطور کتب تخصصی، بلکه در متن جامعه و در پاسخگویی به نیازهای فکری و فرهنگی عموم مردم تعریف کردهاند. مرحوم حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی یکی از این چهرههای شاخص و کمنظیر است که با درک عمیق از مقتضیات زمان و شناخت خلأهای موجود در ادبیات دینی، عمر پربرکت خود را وقف تألیف، ترجمه و پژوهش کرد.
او که از نویسندگان پرکار و تأثیرگذار شیعه در قرن چهاردهم شمسی به شمار میرود، با نگارش بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ جلد کتاب، پلی مستحکم میان معارف بلند اسلامی و فهم عمومی جامعه برقرار ساخت. کارنامه علمی او که ترکیبی از دقت حوزوی و شیوایی قلم است، وی را به عنوان الگویی از یک روحانیِ زمانشناس و «مرزبان فرهنگی» معرفی میکند.
خاستگاه و تکوین شخصیت علمی
محمد ملامحمدی، که بعدها به نام محمدی اشتهاردی شناخته شد، در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی در شهر اشتهارد، واقع در نزدیکی کرج، دیده به جهان گشود. محیط مذهبی خانواده و انتساب به پدری همچون «یدالله»، زمینهساز گرایش او به علوم دینی شد. او دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، از جمله فراگیری قرآن کریم را در زادگاه خود سپری کرد و مقدمات علوم حوزوی را در همان حوزه علمیه اشتهارد فرا گرفت. این دوران، سنگ بنای شخصیتی را گذاشت که بعدها در قم شکوفا شد. عطش سیریناپذیر برای کسب علم، او را در سال ۱۳۴۸ شمسی، در سن ۲۵ سالگی، راهی قم کرد؛ مهاجرتی که نقطه عطفی در زندگی علمی او محسوب میشد.
در حوزه علمیه قم، اشتهاردی با جدیتی مثالزدنی به تحصیل پرداخت و در مدارس علمیه مختلفی همچون «ستیه»، «حجتیه»، «خان» و «فیضیه» سکونت گزید که هر یک از این مکانها، شاهد شبزندهداریها و مطالعات او بودند. او توفیق یافت تا زانو به زانوی استوانههای علمی آن زمان بنشیند و از خرمن دانش آنان خوشهچینی کند. فهرست اساتید او نشاندهنده عمق و تنوع تحصیلات حوزوی اوست؛ شخصیتهایی چون آیتالله مشکینی، آیتالله میرزا هاشم آملی، آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی و آیتالله جعفر سبحانی از جمله استادانی بودند که فقه و اصول و کلام را به او آموختند. همچنین تلمذ در محضر بزرگانی چون حسین شبزندهدار، غلامرضا صلواتی و علیپناه اشتهاردی، بنیانهای علمی او را استحکام بخشید. این پشتوانه قوی حوزوی بود که بعدها به او اجازه داد تا با تسلطی کامل، مفاهیم پیچیده دینی را سادهسازی کرده و در قالبهایی همهفهم ارائه دهد.
آغاز نویسندگی؛ کشف استعداد و هدایت قلم
یکی از نقاط درخشان در زندگینامه پژوهشی محمدی اشتهاردی، نحوه ورود او به عرصه نویسندگی است. برخلاف بسیاری که نویسندگی را تنها ذوقی شخصی میپندارند، برای اشتهاردی این امر یک «رسالت» و نتیجه یک فرآیند آموزشی دقیق بود. جرقه اولیه علاقه به نوشتن در درس تفسیر آیتالله ابوالقاسم خزعلی در ذهن او زده شد، اما شکوفایی آن مدیون جلسات نویسندگی آیتالله ناصر مکارم شیرازی بود. شرکت در این جلسات که در شبهای جمعه سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ شمسی برگزار میشد، مسیر زندگی علمی او را تغییر داد. او آموخت که چگونه میتوان قلم را در خدمت دین به کار گرفت و مفاهیم انتزاعی را به زبان مردم ترجمه کرد. همچنین حضور در درس میرزا ابوالفضل زاهدی در مسجد امام حسن عسکری (ع) نیز در جهتدهی به ذوق ادبی او مؤثر بود.
ثمره این آموزشها خیلی زود به بار نشست. وی در سال ۱۳۴۶ شمسی، یعنی پیش از مهاجرت دائمی به قم و در اوان جوانی، اولین کتاب خود را با موضوع «شرححال بلال حبشی» منتشر کرد. این انتخاب موضوع هوشمندانه بود؛ پرداختن به شخصیت یک صحابی که نماد مقاومت و ایمان بود، نشان از رویکرد او در الگوسازی برای نسل جوان داشت. یک سال بعد، در سال ۱۳۴۷، کتاب «پندهای جاویدان» را در دو جلد نگاشت که نشاندهنده دغدغه او برای ترویج اخلاق در جامعه بود. این آغاز راهی بود که تا پایان عمر، بدون وقفه ادامه یافت.
مشارکت در کلانپروژههای علمی: تفسیر نمونه و پیام قرآن
اگرچه عمده شهرت محمدی اشتهاردی به آثار فردی او بازمیگردد، اما جایگاه علمی او زمانی بیشتر آشکار میشود که بدانیم او یکی از اعضای اصلی گروه نویسندگان «تفسیر نمونه» بود. تفسیر نمونه که زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی تدوین شد، یکی از مهمترین و پرمخاطبترین تفاسیر شیعی در قرن حاضر است که با رویکردی اجتماعی و متناسب با نیازهای روز نگاشته شده است. انتخاب اشتهاردی به عنوان یکی از همکاران این پروژه عظیم، گواهی بر توانایی بالای او در پژوهشهای قرآنی، تسلط بر ادبیات عرب و فارسی، و قدرت تحلیل مسائل روز بود.
او نه تنها در تفسیر نمونه، بلکه در نگارش «پیام قرآن» (تفسیر موضوعی قرآن کریم) نیز مشارکت فعال داشت. این همکاریها نشان میدهد که قلم اشتهاردی تنها یک قلم توصیفی یا داستانی نبود، بلکه قلمی استدلالگر و مفسر بود که میتوانست در کنار بزرگترین فقها و مفسران زمان، باری از دوش حوزههای علمیه بردارد. این تجربه گروهی، انضباط پژوهشی او را دوچندان کرد و به آثار انفرادی او نیز غنای بیشتری بخشید. نگاهی به فهرست آثار محمدی اشتهاردی، انسان را با تنوعی حیرتانگیز مواجه میکند. او در موضوعات مختلفی همچون تفسیر، عقاید، تاریخ اسلام، سیره معصومین، حدیث، مسائل سیاسی و اجتماعی قلم زده است. این تنوع ناشی از پراکندهکاری نبود، بلکه پاسخی بود به نیازهای متنوع مخاطبان.
احیاگر «قصهگویی دینی» و سیره نگاری
شاید بتوان مهمترین ویژگی سبک پژوهشی اشتهاردی را استفاده استادانه از ابزار «داستان» دانست. او دریافته بود که زبان قصه، گویاترین و ماندگارترین زبان برای انتقال مفاهیم دینی است. مجموعه ۵ جلدی «داستان دوستان»، دو جلدی «داستانهای صاحبدلان» و «داستانهای اصول کافی» (در دو جلد) شاهکاری در این زمینهاند. او روایات خشک و تاریخی را با نثری روان و جذاب بازنویسی میکرد تا برای جوانان جذاب باشد. کتاب «سوگنامه آل محمد (ص)» که به ذکر مصائب چهارده معصوم و شهدای کربلا میپردازد، یکی از پرخوانندهترین کتب مقتلخوانی فارسی است که با تلفیق استناد تاریخی و شور عاطفی نگاشته شده است. همچنین ترجمه کتابهای مهمی چون «لُهوف» (با عنوان غمنامه کربلا) و «کحل البصر» (با عنوان سیمای پرفروغ محمد) نشان از تلاش او برای در دسترس قرار دادن منابع دستاول تاریخی برای فارسیزبانان دارد.
الگوسازی با معرفی صحابه
بخش قابل توجهی از کارنامه اشتهاردی به نگارش تکنگاریهایی درباره یاران پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) اختصاص دارد. سلسله کتابهایی با پیشوند «سیمای…» (مانند سیمای بلال، ابوذر، مقداد، مالک اشتر، میثم تمار، حجر بن عدی و…) تلاشی هدفمند برای معرفی الگوهای عملی به جامعه بود. او با پژوهش در زندگی این شخصیتها، سعی داشت نشان دهد که اسلام تنها یک تئوری نیست، بلکه در زندگی این رادمردان تجسم یافته است. عناوینی چون «مسلم بن عقیل؛ پیشتاز شهیدان» یا «زینب (س)؛ فروغ تابان کوثر» نشاندهنده نگاه حماسی و تربیتی او به تاریخ است.
اشتهاردی محققی بود که نبض جامعه را در دست داشت. در دورانی که تفکرات مارکسیستی و ماتریالیستی در ایران رواج داشت، او بیتفاوت نماند و آثاری را ترجمه یا تألیف کرد که به نقد این افکار میپرداخت؛ مانند ترجمه «نقدی بر تز اتحاد تاکتیکی با مارکسیستها» یا «بررسیهایی در زمینه مارکسیسم». همچنین در مواجهه با فرقههای انحرافی، کتاب «ارمغان استعمار» را در رد بابیت و بهائیت نگاشت. کتابهایی همچون «پاسخ به پرسشهای مذهبی شما»، «اسلام و مسأله نوشابههای الکلی»، و «پوشش زن در اسلام» نشان میدهد که او پژوهشهای خود را مستقیماً به دغدغههای روزمره مردم و سوالات جوانان معطوف کرده بود.
در کنار مباحث تاریخی و اعتقادی، بُعد اخلاقی آثار او نیز برجسته است. کتابهایی نظیر «پندهای جاویدان»، «چهل حدیث» (در موضوعات مختلف) و ترجمه «گناه شناسی» (تدوین درسهای محسن قرائتی) و «بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان»، نشان از اهتمام او به تهذیب نفس مخاطب دارد. او حتی از ادبیات کلاسیک فارسی نیز غافل نبود و «حکایتهای گلستان سعدی به قلم روز» و «داستانهای مثنوی» را تدوین کرد تا پیوندی میان ادبیات عرفانی و نسل جدید برقرار کند.
متدولوژی پژوهشی مرحوم اشتهاردی بر «سادهنویسی بدون سطحینگری» استوار بود. او معتقد بود که پیچیدهترین مباحث کلامی و فلسفی را میتوان به زبانی ساده بیان کرد. او از مغلقگویی پرهیز میکرد و همواره «مخاطب عام» را در نظر داشت. با این حال، سادگی قلم او به معنای فقدان استناد نبود. آثار او مشحون از ارجاعات به آیات قرآن و روایات معتبر است. او در ترجمهها نیز امانتدار بود و سعی میکرد ضمن حفظ محتوای اصلی، متنی روان ارائه دهد. برای مثال در ترجمه کتاب «الانوار البهیه» (اثر محدث قمی) با عنوان «نگاهی بر زندگی چهارده معصوم»، او توانست دقت محدث قمی را با شیوایی زبان فارسی درهم آمیزد.
حجم بالای آثار او (حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ عنوان) که بسیاری از آنها بارها تجدید چاپ شدهاند، نشاندهنده نظمی آهنین در زندگی شخصی و علمی اوست. او مصداق بارز عالمی بود که لحظهای از عمر خود را هدر نداد. تدوین درسها و سخنرانیهای شخصیتهای دیگر (مانند تدوین درسهای آقای قرائتی یا خطبههای دیگران) نیز نشان از تواضع علمی او دارد؛ برای او نشر معارف مهم بود، چه به نام خود و چه در قالب تدوین آثار دیگران.
پایان یک عمر مجاهدت علمی
سرانجام این استوانه تحقیق و تألیف، پس از سالها تلاش بیوقفه در راه اعتلای فرهنگ شیعی، در ۲۸ آذر ۱۳۸۵ شمسی بر اثر بیماری در قم دار فانی را وداع گفت. پیکر او در میان اندوه علما و دوستدارانش تشییع شد و آیتالله مکارم شیرازی، استاد دیرینش، بر پیکر او نماز گزارد. دفن او در قبرستان شیخان قم، در جوار بزرگان علم و دین، آرامگاهی شایسته برای مردی بود که عمرش را در مسیر اهلبیت (ع) سپری کرد.
در مجموع، کارنامه علمی مرحوم محمد محمدی اشتهاردی را میتوان در سه محور خلاصه کرد: «کثرت و تنوع آثار»، «تمرکز بر نیازهای عمومی و پاسخگویی به شبهات»، و «احیای سبک داستاننویسی دینی». او ثابت کرد که پژوهشگر دینی نباید در برج عاج بنشیند، بلکه باید در میدان فرهنگ حضور داشته باشد. میراث او تنها تعدادی کتاب نیست، بلکه شیوهای از «تبلیغ مکتوب» است که راه را برای نویسندگان حوزوی بعد از خود هموار کرد. ترجمه آثار او به زبانهای عربی، انگلیسی، اردو و ترکی استانبولی نیز گواهی بر این است که قلم او مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و پیام اسلام ناب را به گوش جهانیان رسانده است. نام محمدی اشتهاردی در تاریخ فرهنگ تشیع به عنوان نویسندهای که قلمش وقف دین بود، جاودانه خواهد ماند.




