داستان ویرانگر دختری که تا ۱۳ سالگی زندانی پدر بود

سرگذشت جینی وایلی یکی از تلخترین و در عین حال بحثبرانگیزترین پروندههای تاریخ روانشناسی و زبانشناسی بهشمار میرود. دختری که تحت سلطه و خشونت پدر، تا ۱۳ سالگی در انزوای مطلق و شرایط غیرانسانی زندانی شد. کشف اتفاقی او در سال ۱۹۷۰، این فاجعه پنهان را آشکار کرد و جینی به عنوان «کودک وحشی» به موضوع یک کشمکش علمی و پژوهشهای گسترده تبدیل شد. با وجود تلاشهای فراوان برای درمان و آموزش، زندگی او پس از نجات نیز به ثبات نرسید و سرنوشتش پایانی تلخ و نامعلوم پیدا کرد.
سالهای کودکی در حبس، سکوت و سوءتغذیه
جینی وایلی از حدود ۲۰ ماهگی تحت کنترل شدید پدرش قرار گرفت. پزشک کودکان به خانواده گفته بود که او نشانههایی از ناتوانی ذهنی دارد و همین موضوع بهانهای برای رفتارهای افراطی پدر شد. پدر، مادر جینی را که دچار مشکلات شدید بینایی و اختلالات روانی بود، از هرگونه ارتباط با دخترش منع کرد. جینی روزها در اتاق خوابی کوچک و تقریباً خالی حبس میشد و شبها در یک کیسه خواب در قفسی دستساز از چوب و سیم قرار داده میشد.
او به لگن مخصوص کودک بسته میشد تا امکان حرکت نداشته باشد و تنها میتوانست انگشتان دست و پایش را حرکت دهد. هیچ نور طبیعی، اسباببازی، کتاب یا صدایی در اتاق وجود نداشت و خانه در سکوت مطلق اداره میشد. اعضای خانواده اجازه نداشتند با صدای بلند صحبت کنند و تلویزیون، رادیو یا موسیقی هرگز روشن نمیشد. جینی هر بار که صدایی تولید میکرد، با خشونت یا صدای پارس سگ از سوی پدرش ساکت میشد و بهتدریج به سکوت مطلق عادت میکرد.

رژیم غذایی او به ترکیبی آبکی از شیر و غلات محدود میشد و تنها گاهی تخممرغ آبپز دریافت میکرد. این تغذیه ناکافی باعث سوءتغذیه مزمن، ضعف شدید جسمانی و توقف رشد طبیعی او شد. جینی هرگز یاد نگرفت خودش غذا بخورد یا بهطور مستقل از سرویس بهداشتی استفاده کند و تمام مراحل رشد روانی و زبانی کودکی را از دست داد.
کشف اتفاقی و ورود نهادهای حمایتی
در نوامبر ۱۹۷۰، مادر جینی برای دریافت کمک اجتماعی به اداره خدمات رفاهی شهرستان لس آنجلس مراجعه کرد. او بهدلیل ضعف شدید بینایی مسیر خود را اشتباه رفت و وارد بخش خدمات عمومی شد. رفتار غیرعادی و راه رفتن عجیب جینی بلافاصله توجه کارکنان را جلب کرد. آنها تصور کردند با کودکی شش یا هفتساله روبهرو هستند و نشانههایی از اوتیسم شدید را مشاهده کردند.

ارزیابیهای اولیه نشان داد که سطح زبانی جینی در حد یک کودک یکساله قرار دارد. شاهدان عینی در آن زمان او را دختری کوچک، نحیف و خمیده توصیف کردند که دستهایش را بهشکلی غیرطبیعی جلو نگه میداشت و بهسختی حرکت میکرد. پس از اطلاع سرپرستان، زنجیرهای از اقدامات رسمی آغاز شد و خدمات اجتماعی وارد عمل شد.
با بررسی خانه خانواده وایلی، جینی و برادرش از محیط خارج شدند و جزئیات خشونتهای شدید خانوادگی آشکار شد. مشخص شد که پدر خانواده همه اعضا را با تهدید اسلحه وادار به سکوت کرده بود و شبها با تفنگ پر کنار در میخوابید تا کسی فرار نکند.

کلارک وایلی، پدر جینی پیش از حضور در دادگاه، با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد و یادداشتی کوتاه بر جا گذاشت که در آن نوشته بود: «دنیا هرگز نخواهد فهمید». مادر در دادگاه اعلام بیگناهی و ادعا کرد که تحت اجبار همسرش عمل کرده است. دادگاه این دفاع را پذیرفت و جینی تحت سرپرستی دولت قرار گرفت.

پدر جینی تنها مردی نیست که مرتکب چنین جنایتی در حق دختر خود شده است. چندی پیش یک پدر ۶۸ ساله موسوم به «جوزف فریتزل برزیلی» به جرم بستن دو دخترش به تخت و تجاوز به آنها بازداشت شد.
جینی سوژه پژوهش علمی
پس از نجات جینی از خانه خانواده وایلی و انتقال به بیمارستان کودکان دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، توجه گستردهای از سوی متخصصان روانشناسی، روانپزشکی و زبانشناسی به او جلب شد. چراکه جینی تقریباً بهطور کامل خارج از جامعه انسانی رشد کرده بود و سالهای حیاتی کودکی را بدون زبان، آموزش و تعامل اجتماعی پشت سر گذاشته بود. این شرایط، او را در دسته «کودکان وحشی» قرار میداد؛ عنوانی که به کودکانی اطلاق میشود که بهدلیل انزوای شدید، از روند طبیعی رشد انسانی محروم ماندهاند.

پژوهشگران بر این باور بودند که وضعیت جینی فرصتی نادر برای بررسی رشد مغز انسان در نبود محرکهای محیطی فراهم کرده است. او در زمان کشف، دختری ۱۳ ساله بود که نهتنها قادر به صحبت کردن نبود، بلکه درک محدودی از زبان داشت و تنها تعداد اندکی کلمه را میشناخت. همین موضوع باعث شد دانشمندان به بررسی فرضیه «دوره بحرانی یادگیری زبان» علاقهمند شوند؛ فرضیهای که بر اساس آن توانایی یادگیری زبان اول، به بازه زمانی مشخصی در دوران کودکی محدود میشود.

برای بررسی این موضوع، تیمی از متخصصان آموزش زبان، روانشناسان رشد و زبانشناسان، آموزش به جینی را آغاز کردند؛ آموزشهایی که شامل تمرینهای گفتاری، شنیداری و ارتباطی بود و پیشرفتهای او بهطور منظم ثبت و تحلیل میشد.
یکی از اعضای اصلی این تیم، سوزان کرتیس، زبانشناس بود که سالها بهطور مستقیم با جینی کار کرد و بعدها کتابی درباره مشاهداتش در این پرونده نوشت. او در مستندی در سال ۱۹۹۷ به نام اسرار کودک وحشی توضیح داد که بهمنظور حفاظت از هویت این دختر، نام «جینی» بهعنوان نام مستعار برای او انتخاب شده است.

در طول این دوره، مشخص شد که جینی میتواند واژگان جدید یاد بگیرد و بهمرور دامنه لغات خود را افزایش دهد. او قادر شد نام اشیاء، افراد و برخی افعال ساده را بیان کرده و خواستههای ابتدایی خود را با استفاده از کلمات منتقل کند. با این حال، ساختار جملات او بسیار ساده باقی ماند و او نتوانست قواعد دستور زبان را فرا بگیرد. جملات جینی اغلب بهشکل کنار هم قرار گرفتن چند کلمه بدون ترتیب دستوری بیان میشد و فاقد زمان، حروف اضافه و ساختارهای پیچیده بود.
در جریان پژوهشها، دانشمندان تلاش کردند دریابند که آیا این محدودیتها ناشی از شرایط شدید انزوای دوران کودکی بوده است یا جینی از ابتدا دچار ناتوانیهای شناختی بوده است. ارزیابیها نتوانستند پاسخ قطعی به این پرسش بدهند و این ابهام در تمام طول پژوهش باقی ماند. با این حال، دادههای جمعآوریشده از روند آموزش و رفتارهای جینی، بهطور گسترده در مطالعات علمی مورد استفاده قرار گرفت.
اختلاف نظرها و جدایی از مسیر پژوهش
همزمان با پیشرفت پژوهشها، اختلافهایی میان درمانگران و پژوهشگران شکل گرفت. برخی از افرادی که مسئول مراقبت روزمره از جینی بودند، معتقد بودند تمرکز زیاد بر پژوهشهای علمی، او را از داشتن یک زندگی باثبات و آرام دور کرده است. در مقابل، پژوهشگران بر ادامه مطالعات تأکید داشتند و آموزش و بررسی جینی را بخشی از یک پروژه علمی گسترده میدانستند.
در این میان، جینی چند بار محل زندگی خود را تغییر داد. او ابتدا در بخشهای تخصصی بیمارستان کودکان اقامت داشت و همزمان تحت درمان و آموزش قرار گرفت. پس از مدتی، بهدلیل نگرانی از شیوع بیماری در بیمارستان، به خانه یکی از درمانگران منتقل شد. این جابهجایی با تغییر در محیط زندگی همراه بود و گزارشها نشان میداد که جینی در فضای خانگی، آرامش بیشتری تجربه میکرد و مهارتهای روزمرهاش پیشرفت پیدا میکرد. او توانست لباس پوشیدن، استفاده از سرویس بهداشتی و برخی رفتارهای اجتماعی ابتدایی را یاد بگیرد و به محیط اطراف واکنش فعالتری نشان دهد.

با این حال، درخواست این درمانگر برای سرپرستی رسمی جینی از سوی نهادهای مسئول پذیرفته نشد. مسئولان خدمات اجتماعی اعلام کردند که بر اساس مقررات، واگذاری سرپرستی بیماران به کارکنان همان مرکز درمانی مجاز نیست. در نتیجه، جینی از این خانه خارج شد و به خانه یکی از پژوهشگران اصلی پروژه منتقل شد. او چند سال در این خانواده زندگی کرد و در این مدت، آموزشها و ارزیابیهای علمی ادامه پیدا کرد.

در سال ۱۹۷۵، با قطع بودجه پروژه تحقیقاتی از سوی مؤسسه ملی سلامت روان آمریکا، پژوهش رسمی درباره جینی متوقف شد. پس از آن، آموزشهای منظم و پیگیریهای علمی نیز پایان یافت و پرونده پژوهشی او بسته شد. اطلاعات جمعآوریشده در این سالها، بدون دستیابی به نتیجهای نهایی، بهعنوان بخشی از مطالعات علمی ثبت شد و سرنوشت جینی از مسیر پژوهش علمی جدا شد.
سرنوشت تلخ جینی
پس از قطع بودجه، جینی از خانه پژوهشگر خارج شد و در ۱۸ سالگی دوباره به سرپرستی مادرش سپرده شد. مادر او که پس از جراحی آبمروارید بخشی از بینایی خود را بازیافته بود، تلاش کرد از دخترش مراقبت کند، اما بهدلیل پیچیدگی نیازهای جینی و فشارهای روانی، نتوانست این مسئولیت را بهمدت طولانی ادامه دهد. در نتیجه، جینی بار دیگر به سیستم سرپرستی دولتی سپرده و به خانههای مختلف سرپرستی منتقل شد.

گزارشها نشان میدهد که در برخی از این مراکز، جینی با رفتارهای تنبیهی نامناسبی مواجه شد؛ موضوعی که منجر به از بین رفتن کامل تواناییهای ارتباطی محدودی شد که طی سالها آموزش بهدست آورده بود. جینی دوباره به سکوت و افسردگی بازگشت و ارتباط کلامیاش بهشدت کاهش پیدا کرد.

در نهایت، جینی به مراکز درمانی بازگردانده شد و بهعنوان بزرگسال تحت سرپرستی دائمی دولت قرار گرفت. از این مرحله به بعد، اطلاعات بسیار محدودی درباره محل زندگی، شرایط جسمی و وضعیت روانی او منتشر شده است.
گردآوری: کلبه سرگرمی
شما چه نظری دارید؟ دیدگاه خود را در سایت کلبه سرگرمی بنویسید.



